جدول جو
جدول جو

معنی کوه حبس - جستجوی لغت در جدول جو

کوه حبس
(حِ)
کوهی است مر بنی اسد را و اصمعی گوید: در بلاد بنی اسد، مناطق حبس و قنان و ابان ابیض و ابان اسود تا رمه و همچنین دو حمی: حمی ضریه و حمی ربذه، و ’دو’ و صمان و دهناء در شق بنی تمیم میباشد. منظور بن فروۀ اسدی گوید:
هل تعرف الدار عفت بالحبس
غیر رماد و اثاف غبس
کانها بعد سنین خمس
وریده تذری حطام الیبس
خطأ کتاب معجم بنقس.
(معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فَ)
کوهی است در عدنه، از آنجا تا نقرۀ بنی مره بن عوف بن کعب یک روز راه است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
سنگتراش در کوه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(بُ نِ)
دهی از بخش قصرقند که در شهرستان چاه بهار واقع است و 160 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(جُ)
دهی از دهستان دیلمان که در بخش سیاهکل شهرستان لاهیجان واقع است و 539 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(زَ بَ)
کوهی است به یمن. (منتهی الارب) (ترجمه قاموس) (آنندراج). از ابن حبیب نقل است که زبد کوهی است به یمن. (تاج العروس). رجوع به معجم البلدان ج 3 ص 433 چ وستنفلد شود
لغت نامه دهخدا
کوهی است که در آن معدنی از طلاست. (الجماهر بیرونی ص 270)
لغت نامه دهخدا
(ضَ بُ)
نام کوهی است از غطفان، و گویند کوهی است منفرد بین نباج و نقره. و سمی بذلک لما علیه من الحجارهالتی کأنها منضده تشبیهاً لها بالضبع و عرفها لأن للضبع عرفاً من رأسها الی ذنبها. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
کوهی است مر بنی اسد را. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قُ بَ)
کوهی است نزدیک دومهالجندل. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بُ س س)
کوهی است نزدیک ذات عرق. (منتهی الارب) (از معجم البلدان) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(قُ سُلْ اَ یَ)
کوهی است بزرگ به نجد. (منتهی الارب) (آنندراج). یا آن به ضم اول است فقط. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
نام کوهی است. (منتهی الارب). نام کوهی است، در شعر مسلم بن معبد:
جلاد، مثل جندل لبن فیها
خبور مثل ماخشف الحساء.
ابیوردی گوید پشتۀ سرخی است در بلاد بنی عمرو بن کلاب بالای حلقوم و حربه. اصمعی گوید: لبن اعلی و لبن اسفل در بلاد هذیل واقع و آندو را لبنان گویند و ذکر آن بیاید. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(نَ نی یَ)
کوهی است از سلسله کوههای عباریم در موآب روبروی اریحا که موسی از بالای آن اراضی مقدسه را مشاهده نمود، و معلمان در تحقیق این کوه اختلاف دارند و غالباً گویند که کوه نبا می باشد. (از قاموس کتاب مقدس ص 871). و نیز رجوع به نبا شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان دلگان است که در بخش بزمان شهرستان ایرانشهر واقع است و 200 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(حَبْ با)
نام کوهی است میان معدن النقره و فدک، نام وادی ایست به یمن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حَ بَ)
ابوعبید سکونی گوید: حبشی کوهی است در خاور سمیراء، از آنجا به آبی از حارث بن ثعلبه موسوم به ’خوه’ روند. و دیگران گویند: حبشی به تحریک، کوهی در بلاد بنی اسد است. و در کتاب اصمعی آمده است: کوهی است مشترک میان چندین قبیله و به اطراف آن آبها باشد، مانند ’شبکه’ و ’خوه’ و ’رجیعه’ و ’ذنبه’ و ’ثلاثان’ و همه آنها ازآن بنی اسد است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(حَتْ تا)
نام کوهی از عمان یا جبله. (معجم البلدان از خط ابن مختار از خط وزیر مغربی)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
کوهی است در بلاد غطفان. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان ده پیر که در بخش حومه شهرستان خرم آباد واقع است، 120 تن سکنه دارد که از طایفۀپیرالوند هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
هدیه و کمک خانواده ی داماد به خانواده ی عروس به هنگام ییلاق
فرهنگ گویش مازندرانی